از پلکان انتظارم، که بالا بیایی
مرا در اتاقکی، تنها، خواهی یافت
که عشق را با خود تقسیم میکنم.
و تقسیم عشق،
ضربِ انتظار است در بیکرانی حجم دل.
انتظار، همیشه خاطرات سبکی دارد
که بر اندام بیقرارشان
بذر سکوت و تنهایی میپاشد،
و انتظار همیشه تنهاست.
انتظار مفهومی است
که عشق را
معنا میکند. ...
خدایا خستم......
دیگه هیچی نمی خام منو با خودت ببر..
بیار پیش خودت قبل از اینکه خودم خودم راحت کنم .....
من توانایی زندگی تو این دنیا رو دارم ....
خدایا تنها بودم تنها تر شدم نذار بسوزم منو ببر از این دنیا از من بگذر خواهش میکنم من هیچ وقت محسن نمی بخشم من تمام مجردیم پاک بودم با کسی نبودم که یه روزی به یکی دل میدم پاک باشم
محبتم و عشقم وزندگی ایم مال اون باشه ولی محسن خیلی به من بد کرد نمی بخشمش نمی بخشم....
خدایا خستم ....نگاهم دلم دیگه رمق نداره ........
منو ببر خواهش می کنم من خیلی بنده ی بدی بودم خیلی گناه کردم مخصوصا بعد ازدواجم خدایا ببخش خدایا ببخش............
راحتم کن..................
نمیگـویـــد بیــا ..
نمیگـویــد بــآش !
نمیگـویــد به مــن حتــی برو و راحتــم بگذار ! ..
میـــآیــد ،
حـرف هـای عـاشقـانـه میشنــــود !
لبخنـــد میــزنـد و میرود.....
و میــرود ..
من خدا را دارم!
کوله بارم بر دوش سفرى مى باید،سفرى تاته تنهایى محض، هرکجا لرزیدى،از سفر ترسیدى فقط آهسته بگو: من خدا را دارم!